وبلاگ گروه کوهنوردی یاران مهر

وبلاگ گروه کوهنوردی یاران مهر

مـوجیـم و وصل ما از خود بریدن است، ساحل بهانه است رفتن رسیدن است.
وبلاگ گروه کوهنوردی یاران مهر

وبلاگ گروه کوهنوردی یاران مهر

مـوجیـم و وصل ما از خود بریدن است، ساحل بهانه است رفتن رسیدن است.

هدف و هدف گذاری در زندگی

چرا با وجود قدرت نامحدود و بسیار عظیم درونی انسان، درصد کمی از افراد از نعمت خوشبختی، سلامتی، شادکامی، آرامش، ثروت و … بهره مند هستند؟ 


چرا گروه بسیار کثیری از افراد جوامع، این همه احساس یاس، ناکامی، عدم موفقیت، بیماری و … کرده و در نظرشان هیچ چاره و راهی برای حل مشکلاتشان وجود ندارد؟ و اصولا در موفقیت، شادکامی و خوشبختی انسانها، عواملی چون ‹‹ثروت››، ‹‹ملیت و نژاد››، ‹‹سطح تحصیلات››،‹‹جنسیت››، ‹‹مذهب››، ‹‹ضریب هوشی›› و … چه نقشی بازی کرده و چقدر موثرند؟ 

 

 

آیا شایسته ترین و باهوش ترین انسانها لزوما آدم های موفقی به حساب می آ یند یا نه؟ در نهایت ‹‹ هدف ›› چه نقشی در زندگی انسان بازی میکند؟


نتایج حاصله ار اطلاعات و آمارهای به دست آمده در کشورهای مختلف و جوامع متعدد، نشان میدهد که تعیین اهداف شفاف، معین و پایدار، مهم ترین عامل موفقیت انسانها به حساب می آید. در حدود 3 درصد افراد مختلف جوامع، دارای اهداف مشخص ، پایدار و شفاف هستند، و برای رسیدن به اهداف خود، برنامه ریزی مشخص و دقیق داشته و مصمم هستند که با تلاش و سخت کوشی فراوان با مداومت در پایداری و مقاومت در برابر مشکلات، به موفقیتهای شایان توجه، برسند. 


97 درصد بقیه افراد هر جامعه، دارای افکار، اهداف، رویاها و آرزوهای پراکنده، مبهم، غیر شفاف و ناپیوسته بوده و همجنین فاقد برنامه ریزی دقیق و عملی برای رسیدن به اهداف پراکنده و مبهم خود هستند. در یک بررسی دقیق 20 ساله دانشگاهی، نتایج حاصله نشان میدهد که راندمان حاصله از عملکرد گروه 3 درصدی در تمامی موارد و موضوعات بررسی شده، از مجموع عملکرد 97 درصدی، بیشتر بوده است. 


به علاوه همین افراد 3 درصدی، خیلی بیشتر از تک تک افراد 97 درصدی، از توانمندی درونی خود استفاده مینموده اند. افراد 3 درصدی هدفمند، در مقایسه با 97 درصدی غیر هدفمند، از احساس رضایت، خوشبختی، خوشبینی، سلامت جسمی و روحی بسیار بالایی برخوردار بوده اند… افراد این گروه از نیروی تجسم و تصور خود، بیشتر بهره برداری کرده و میل و اشتیاق فراوان به آنچه میخواستند، داشته و میدانستند که به کجا میروند و فکر میکردند که، همه مشکلات و مسائل دنیا قابل حل هستند، و با این تفکر، به جنگ مشکلات و نارسایی ها میرفتند و بر آنها، غلبه میکردند. 


اینان از قدرت تصمیم گیری سریع و به موقع برخوردار بوده اند و با شکار لحظه ها و موقعیتها و اندیشیدن به پیروزی، فرصتها را به دانایی، توانایی، ثروت و خوشبختی بیشتر، تبدیل میکردند… اینان بر اندیشه و تفکر خود حاکم بوده و از قدرت ذهنی و توانمندی های درونی خود، خیلی بیشتر از دیگران استفاده میکردند. 


اینان شکست و عدم موفقیت را فقط به عنوان تجربه جدید، قبول داشتند و نتایج مثبتی را از آن برداشت میکردند، حتی در بدترین شرایط هم، امید به موفقیت و پیروزی را از دست نمیداند. جالب است که بدانیم که افراد موفق و هدفمند 3 در صدی، از ظرفیت و هوش خاص و خیلی بالا هم برخوردار نبودند. 


با توجه به مراتب بالا، تلاش پشتکار مداوم در جهت رسیدن به اهداف، مهمترین عامل تشکیل دهنده کیفیت زندگی است. 


بزرگترین پاداشها به کسانی تعلق میگیرد که برای رسیدن به اهداف، دست از تلاش بی وقفه خود، برنداشته و وظایف و کارهای مربوطه را با عشق، شور و شوق و اشتیاق انجام میدهند و میدانند هیچ شاهکاری و هیچ عظمتی بدون هدف بزرگ و بدون عشق و علاقه شدید، بوجود نمی آید؛ بعلاوه، با مقاومت در برابر مشکلات، استعدادهای انسانی شکوفا شده، توانمندی هایش بیشتر میگردد. 


با وجود این همه سودمندی، چرا اکثر مردم از هدف گذاری و تعیین اهداف شفاف رویگردان هستند؟ ترس (ترس از شکست– ترس از طرد شدن–ترس از تغییر) و نبودن آموزشهای لازم جهت انتخاب اهداف آگاهانه، و عدم آگاهی اکثریت مردم به اثرات فوق العاده ای که از انتخاب هدف حاصل میشود! 




1. ترس: ترسها و تردید ها، ذهنی بوده و بازدارنده هستند و یکی از بزرگترین دشمنان بشر بحساب می آیند. ترس، بازتاب افکار منفی ماست، ترس سر منشا تمام امراض، ناکامیها و شکستهاست. علت پاره ای از ترسها و تردید ها، مربوط می شود به کمبود اعتماد به نفس، که در نتیجه، خود را کوچک و حقیر میشماریم و باور داریم که آدم لایقی نیستیم و از عهده کاری که در پیش رو داریم برنمی آییم، از سویی دیگر، به علت عدم خودباوری، دیگران را خیلی بالاتر، قویتر، و بزرگتر از آنچه هستند تصور میکنیم. 


ریشه ترس در نزد انسانها، برمیگردد به دوران اولیه کودکی، والدین ندانسته و ناآگاهانه، باورها و دیدگاههای ناثواب، ناهنجار و منفی خود از قبیل: احساس ترس، تردید، شکست، نالایقی و بی عرضگی و … را به کودکانشان منتقل میسازند. در حقیقت فیلتری سیاه و زیان آور در ذهن فرزندان خود نصب می کنند که از هر حادثه که رخ دهد، برداشت منفی نمایند. 


مادران و پدران، که خود قربانی افکار ناهنجار والدین خویش بوده اند، فرزندان خود را قربانی افکار و اندیشه های منفی و نا ثواب خویش می کنند. 


ترس از شکست: بسیاری از انسانها؛ از ترس شکست خوردن و تحت تاثیر افکار منفی خود نمی توانند کارهای جدید و سازنده و بزرگی را شروع کنند و یا در صورت بروز مشکلات، کار را نیمه تمام رها میسازند، در حقیقت از ترس شکست و ناکامی، با انجام ندادن کار مثبت، عملا شکست را قبول دارند و در گرداب افکار حقیر و کوچک خود ، می چرخند و دور میزنند!


ترس از طرد شدن: جای شگفتی است که گروه کثیری از انسانها، از ترس طرد شدن از طرف دوستان و آشنایان، از موقعیت ها و پیروزی هایی که در انتظارشان است، چشم می پوشند. و بدون اطلاع از نتایج و عوارض آن، سعی میکنند، هر طور و به هر قیمتی که شده مورد تایید اطرافیان خود باشند. اصولا کسانی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نبوده و خود را باور نداشته باشند، رضایت خویش را در تایید اطرافیان جستجو میکنند. برعکس، افرادی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار بوده و خود را باور داشته باشند، و احساس کنند که دارای پیام و رسالتی هستند، انرژی خود را برای رسیدن پیام خود بکار میبرند. و از طرد و رانده شدن از طرف دیگران هم باکی ندارند.


ترس از تغییر : اصولا عادتها ، زندگی کردن را برای انسانها سهل و آسان میسازد، چرا که برای هر کار کوچک و بزرگ تکراری ، لازم نیست فکر کرده و انرژی زیادی مصرف شود. ولی وقتی با یک یا چند مورد و پدیده تازه مواجه شویم که با باورهایمان متفاوت باشند و یا اگر بخواهیم در خود و یا دیگری تغییراتی صورت پذیرد، در ابتدا و به طور طبیعی همه در مقابل تغییرات مقاومت میکنند، چون تغییر ، دردناک و مشکل تر از عدم تغییر است و اگر انگیزه تغییر قوی باشد، عده ای با گفتگو، بحث و استدلال با خود و دیگران و با تکرار فلان عمل و یا تکرار آن در ذهن، دست از مقاومت برداشته و تغییر را می پذیرند، دلی گروهی دیگر، با داشتن ذهنی بسته ، از اینکه در باورهایشان و در نتیجه، در تفکرات، در عادات و … در رفتارشان تغییرات بدهند، به شدت میترسند و در برابر هر گونه تغییر هم به شدت مقاومت می کنند. 


با توجه به اینکه، ترس بازدارنده بوده و مانع از هر حرکت و اندیشه نو میگردد، لذا برای دستیابی به اهداف خویش و موفق شدن در امور جاری زندگی، لازم است علل بیماری ترس که اکثرا به دوران 5 ساله کودکی برمیگردد، توسط متخصصین امر ریشه یابی گردد. با توجه به اینکه میل به دانستن و عشق به آموختن نیازی است مقدس، لذا وقتی ترس، بر ارکان تصمیم گیری های شخص حاکم گردد دیگر میل و اشتیاق به یادگیری به تدریج به تحلیل رفته و به حداقل ممکن میرسد، که خود نشان آن است که شخص مشکل دارد و میبایست به رفع بیماری خود اقدام نماید. 


2. نبود آموزشهای لازم جهت انتخاب آگاهانه: به ویژه عدم آگاهی از اثرات و نتایج فوق العاده ای که از انتخاب و گزینش اهداف شفاف و صحیح بدست می آید و زندگی انسان را دگرگون میسازد. به طور کلی، اگر بخواهیم در نحوه تلقی احساسات و عواطفمان (از جمله ترس) تغییراتی بدهیم، این عمل از طریق آموزش امکانپذیر میباشد. 



در هدف گذاری آگاهانه و صحیح ، موارد زیر مورد دقت قرار میگیرند:


1) هدف مثبت باشد.


2) هدف قابل اندازه گیری باشد.


3)هدف با احساسات پنج گانه ما درآمیزد.


4) هدف به نفع خود و دیگران و جامعه باشد.


5) هدف قابل تقسیم به اهداف کوچکتر باشد.


6) اهداف مدون و نوشته باشند.


7)حصول به هدف موکول به دیگران نباشد.


8) استفاده از تجارب انسانهای موفق در هدف گذاری .


9)مدل و الگو قرار دادن افرادی که موفق هستند.


10) فاش نکردن اهداف بزرگ و مهم خود به دیگران.


11) مراقبت و نظارت بر مسیر هدف امکان پذیر باشد.


12) امکان تصحیح مسیر و ایجاد نرمش و انعطاف پذیری.


13) دور ساختن افکار منفی از خود در برنامه ریزی و تعیین هدف.



اهداف انسان در زندگی را به چهار جنبه می توان تقسیم کرد:


- اهداف جسمانی (ورزش،تغذیه،مدیریت فشارها)


-اهداف ذهنی (مطالعه،تجسم خلاق،برنامه ریزی،نوشتن)


- اهداف اجتماعی و عاطفی (خدمت،همدلی،ایجاد سینرژی، احساس ایمنی فطری)


-اهداف معنوی (تعین ارزشها و تعهدات،مطالعه و مراقبه) اهداف خود را در این چهار جهت باید مشخص کنیم. لازم به توضیح است که تحقق هر یک از اهداف در یک زمینه در تحقق اهداف در زمینه های دیگر هم موثر خواهد بود. 


اهداف جسمانی: آیا هر روز ورزش صبحگاهی انجام می دهید؟ آیا در زمینه خاص ورزشی مهارت دارید؟ چه غذاهایی مصرف می کنید؟ آیا برنامه غذایی خاصی برای خود دارید ؟ در مقابل استرس ها چه عکس العملی دارید؟ آیا به سلامت خود اهمیت می دهید؟ و .... چرا اهداف جسمانی خود را تعیین می کنیم؟ 


برای اینکه بتوانیم از تواناییهای خود بیشترین بهره را ببریم باید از سلامت کاملی بر خوردار باشیم. چون جسم ذهن را کنترل می کند و ذهن هم می تواند جسم را کنترل کند. آنتونی رابینز در کتاب موفقیت نامحدود خود اینطور بیان می کند: حالت نشستن، نوع نگاه کردن، نحوه راه رفتن، لحن حرف زدن ،روش غذا خوردن و... هر شخص در هر لحظه نشان دهنده احساس، فکر و نگرش آن شخص در آن زمان می باشد. قطعا کسی نمی خواهد تن ناسالمی داشته باشند. و هر کسی دوست دارد از تناسب اندام مناسبی برخوردار بوده و صورت ظاهری جذابی داشته باشد. برای دستیابی به این موارد داشتن اهداف کوتاه و بلند (جسمانی) از بدیهیات خواهد بود.


اهداف جسمانی می تواند شامل مواردی مانند: ورزش صبحگاهی – خوردن صبحانه خوب – رژیم غذایی مناسب – جلوگیری از استرس – ورزش به صورت حرفه ای در رشته ای خاص و.... که باید برای هر یک از این موارد برنامه مشخصی داشته باشیم. و همه این موارد میتوانند سبب شوند که از نظر جسمی یک فرد در شرایط ایده ال قرار گیرد .اهداف ذهنی: در مورد تواناییهای ذهن چه می دانید؟ از چند درصد تواناییهای جسمی خود استفاده می کنید؟ چه کاری از عهده ذهن بر می آید؟ فرق بین نیوتن و یک فرد معمولی چیست؟ 


برای افزایش کارایی ذهن چه اهدافی باید داشته باشیم؟ ذهن انسان همواره در حال دریافت اطلاعات جدید می باشد و در عین حال برخی از اطلاعات موجود در ذهن فراموش می شوند. افراد موفق می دانند چه چیزهایی را فراموش کنند و چه چیزهایی را نگه دارند  و این عادت مردان موفق شده است. لازم به توضیح است که ذهن قویترین ابزاری است که خداوند در اختیار بشر قرار داده پس اگر کسی نداند از این ابزار چطور استفاده کند، بزرگترین اشتباه زندگی خود را مرتکب شده است. انشتین فقط از 5% توانایی ذهن خود استفاده کرد !!!


اهداف ذهنی می تواند شامل مواردی مانند: مطالعه کتاب در موارد مختلف – ورزشهای ذهنی – تحقیق و تحصیل در زمینه خاص – تجسم خلاق - آشنایی با علوم جدید و .... که طبق برنامه منظم قابل دستیابی باشند . که داشتن این گونه برنامه ها باعث ارتقا ذهن می شود.


اهداف اجتماعی و عاطفی: انسان در جامعه ای زندگی می کند که هر کاری بخواهد انجام دهد به نحوی با افراد جامعه سر کار خواهد داشت. یکی از خصوصیات افراد موفق داشتن روابط اجتماعی خوب و سازنده است و کسی که دارای روابط اجتماعی موثر است از احترام خاصی برخوردار است . پس منطقی خواهد بود که همه افراد در بهبود این زمینه نهایت تلاش خود را بکنند و برای آن برنامه ریزی مناسب داشته باشند .اهداف اجتماعی می تواند شامل مواردی مانند: سرمایه گذاری عاطفی روی روابط – تشکیل خانواده – شرکت در انجمن های و تشکلهای مختلف – ایجاد یک رابطه جدید و .... که باید در بر نامه هر شخص قرار گیرد تا هر فرد بتواند از موقعیت اجتماعی خود به بهترین نحو استفاده کند.


اهداف معنوی: شامل مواردی که برای پرورش روح بشر مورد استفاده قرار می گیرند. چرا که انسان موجودی است که از جسم و روح تشکیل شده و ارتقا در یک بعد قطعا برای انسان ارضا کننده نخواهد بود. اهداف معنوی می تواند شامل مواردی مانند: مطالعه در زمینه ادیان و مذاهب – درک حقایق – عبادت – دعا – کمک به همنوع – مبارزه با نفس و ..... که برای دستیابی به یک موقعیت معنوی مناسب باید در نظر گرفته شوند. در این مورد می توانید با افراد موفق مشورت کنید یا زندگینامه بزرگان را مطالعه کنید و جایگاه آن را در زندگی پیدا کنید. 


اصول موارد تغییر نا پذیری که در همه جای دنیا از طرف همه مردم دنیا، جز جدایی نا پذیر یک زندگی درست هستند. و همیشه به عنوان راهنما عمل می کنند. مواردی مانند صداقت – راستگویی – متعهد بودن و .... که در همه جای دنیا به عنوان اصول اولیه انسان بودن مورد قبول هستند. به عنوان مثال درهیچ جای دنیا فردی را پیدا نمی کنیم که دروغ را پسندیده بداند. افراد موفق هیچ زمانی اصول را زیر پا نمی گذارند.


 ارزشها قابل تغییر و بهبود هستند. و بر حسب افراد و جوامع مختلف فرق می کنند. در اصل موفقیت برای هر فردی بر اساس ارزشهایی که هر شخص برای خود تعین کرده سنجیده می شود. به عنوان مثال در یک مقطع زمانی موفقیت برای فردی در داشتن زندگی بدون دغدغه و آرام خلاصه شده است، بنابراین این شخص برای دستیابی به این زندگی تلاش می کند. این چیزیست که ثابت نمی ماند و برای همون فرد ممکن است در زمان دیگری تغییر کند. برای پی بردن به این قضیه به ارزشهایی که قبلا داشتید و ارزشهایی که الان دارید توجه کنید. چه نتیجه ای می توان گرفت؟ 


انعطاف پذیری انعطاف پذیری یکی دیگر از خصوصیات برجسته افراد موفق است. انعطاف پذیری یعنی اینکه بتوانیم در شرایط مختلف به بهترین نحو عمل کنیم. مواردی از قبیل تغییر- قبول اشتباهات و اصلاح آنها – انتقاد پذیری و... که در روند رشد افراد خیلی مفید خواهد بود . همانطور که قبلا گفته شد اهداف هر شخص موتور محرکه و سوخت و انگیزه آن فرد است و مثل یک کلید (Push Buttom) جهت روشن کردن موتور هر فرد استفاده میشود. اهداف افراد در واقع دلایل ورود افراد به این تجارت میباشد. و هر فرد در بدو ورود به این تجارت دارای انگیزه های کافی جهت انرژی و وقت گذاشتن برای تجارت نیست.


با تعیین کردن اهداف افراد میتوان انگیزه های کافی جهت تلاش و کوشش در این تجارت در ایشان ایجاد نمود. افراد در بدو ورود به اعتبار شما وارد این تجارت میشوند و زیاد به اهداف خود فکر نمیکنند و زمان زیادی را به این کار اختصاص نمیدهند در واقع فلش اعتماد این افراد در بدو ورود به سمت شماست. با تعیین اهداف آنها و با به حرکت درآوردن موتور محرکه آنها فلش اعتماد افراد از سمت شما به سمت این تجارت تغییر جهت میدهد. در ابتدای ورود افراد به این تجارت، اهدافشان به صورت یک رویای مبهم و نامشخص (Dream) میباشد.


یکی از کارهای مهم در این تجارت تبدیل Dream افراد به Vision است. Vision یعنی تصویر ذهنی دقیق داشتن راجع به خواسته ها و اهداف با کلیه جزئیات آن. تبدیل Dream به Vision در افراد یک مرتبه و سریع صورت نمیگیرد. بلکه این کار, آرام آرام انجام میپذیرد. هر چه Vision افراد بالاتر رود و اهداف ایشان با جزئیات بیشتری مشخص شود ، آن اهداف در ذهنشان بیشتر به باور میرسد و با بالا رفتن باور افراد نسبت به اهداف ، ارزش آنها پررنگتر و بیشتر میشود و با بالا رفتن ارزش اهداف انگیزه کار بیشتر شده و در نتیجه افراد ، زمان بیشتری صرف رسیدن به آنها خواهند کرد. Vision مرحله به مرحله افزایش پیدا میکند و نباید در رسیدن به آن عجله کرد. واقع Vision افراد ، رگ خواب افراد و نقطه تحریک او جهت حرمت در این تجارت میباشد. 


Vision افراد در واقع راه غلبه بر یاس و نا امیدی آنها است و باید بدانیم که در مواقع نا امیدی و یاس، این اهداف هستند که با یادآوری آنها مجدد امید پیدا خواهد شد و میتوان بر ناامیدی غلبه کرد. یکی از نکات بسیار مهم در مورد این اهداف این است که میبایست برای هر فرد، منطقی و مستدل باشند. هر چه دلیل یک هدف، منطقی تر و محکمتر باشد، خود هدف نیز منطقی تر و محکم تر می باشد. در نتیجه تاثیر و نیروی بیشتری به انسان وارد خواهد کرد. اگر اهداف را همچون سطح یک میز فرض کنیم، دلایل اهداف مانند پایه های نگهدارنده آن میز میباشند.



مثال: از شهر A به شهر B رفتن: اگر شما قصد رفتن از شهر A به شهر B را داشتید و کسی به شما بگوید که من میتوانم راهی را به شما پیشنهاد کنم که سریعا از شهر A به شهر B بروید ، شما حتماً این پیشنهاد را از او قبول خواهید کرد. ولی اگر هدفی در شهر B نداشته باشید و اصلا قصد رفتن به شهر B را نداشته باشید ، پیشنهاد مطرح شده اثری بر روی شما نخواهد گذاشت.



یکی از روشهای دیگر بزرگ کردن و خوب جلوه دادن شهر B ارائه مزیتهای رسیدن به شهر B برای شما است. در آن صورت، انگیزه های شما برای حرکت از شهر A به شهر B افزایش پیدا خواهد کرد. 

 



شرایط تغییر دادن یک نفر شامل موارد ذیل است:


۱- شناخت فلات تغییرات شخص: یعنی شناخت همان باورها و عادات محدود کننده شخص.



۲- جایگزینی: یعنی جایگزین کردن باور و عادت درست با باورها و عادات محدود کننده.



۳- شرطی سازی: یعنی تعهد به خود دادن جهت انجام دقیق کارها. مثلا اگر مسواک نزنم شبها خوابم نمیبرد.در این تجارت منظور از هدف در واقع اهداف SMART میباشد.




به اهدافی SMART میگویند که دارای پنج ویژگی زیر باشد:


الف- Specific: یعنی کلی نباشند و شخصی و مربوط به خود شخص باشند.


ب- Measurable: یعنی قابل قیمت گذاری و اندازه گیری باشند.


ج- Achievable: یعنی دستیافتنی باشند.


د- Resonable & Realistic: یعنی موجه و معقول و واقعی باشند.


ه- Time Bound: یعنی زمانبندی شده باشند.


یک قانون مهم: قانون ۵۰-۵۰: 


یعنی اهداف نباید آنقدر کوچک باشد که رسیدن به آنها بی معنی باشد و یا آنقدر بزرگ که هیچگاه به آنها نرسیم یا رسیدن به آنها زمان بسیار طولانی سپری کنیم. یکی از بهترین روشها برای تعیین اهداف دیگران و بالابردن Vision اهداف ،Share کردن اهداف با خود ایشان است. وقتی که اهداف خود را برای دیگران باز گو میکنیم ، سبب میشویم که اهداف دیگران نیز بیرون کشیده شود. و ایشان نیز جرات بیان اهداف خود را با ما پیدا کنند.


مزیت Share کردن اهداف خود با دایرکتها :


۱- باعث از بین رفتن ترس از خواستن اهداف بزرگ در آنها میشود.

۲- سبب بیرون کشیدن اهداف ایشان و بالارفتن Vision آنها میشود. یکی از بهترین روشها جهت تبدیل Dream افراد به Vision، نوشتن اهداف به روی کاغذ میباشد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد